پست الکترونیک جمعه ١٠ فروردين ١٤٠٣
اخبار > آبادان و خرمشهر سردار سازندگی می‌خواهند


کد خبر: ٨٠٩١   نسخه چاپی  
  • تاریخ درج خبر:1397/05/04-٠٩:٤٩

به جای بازسازی، بنیان آبادان و خرمشهر را از نو بنا کنید.

 

آبادان نیوز : «سردار سازندگی» با هر تصویری که در ذهن مخاطب از این ترکیب واژگانی شکل می‌گیرد؛ یک لقب است. ترکیبی که از فراوانی تکرار، گاهی معنای واژگانی مرتبط با شخصیتی بزرگ در تاریخ معاصر ایران دارد. مخاطب آگاه از ریشه‌ی به‌کارگیری این واژگان، ناگزیر است تصویر مرحوم «هاشمی رفسنجانی» رئیس فقید دولت‌های پنجم و ششم را در تصدیق این ترکیب واژگانی در ذهن خود تصویر کند. خاصیتی که در گستره‌ی علوم اجتماعی، ارتباطاتی، تبلیغاتی و روانشناسی؛ «ملکه‌سازی یا انگاره‌سازی ذهنی» تعریف می‌شود. این ملکه‌سازی در روزگاری، مانیفستی مهم نزد مدیران و دولت‌مردانی بود که برای توصیف رئیس آن دولت‌ها لقب سردار سازندگی به کار برده می‌شد؛ و اتفاقاً از رهگذار همین صفت و ضرورت آن سال‌ها؛ نرخ سازندگی و بازسازی فیزیکی کشور از نظر کمی شتاب چشمگیری گرفت. هر چند اندیشه‌ی سازندگی تنها محدود به سازندگی و بازسازی فیزیکی بود و هیچ‌گاه بازسازی اجتماعی و فرهنگی مناطق آسیب‌دیده از جنگ؛ مورد نظر آن دولت‌ها و هیچ دولتمرد دیگری واقع نگشت. ضرورتی که اهمیتش به‌مراتب بیشتر از سازندگی فیزیکی بود. بماند که در نظر عام و خاص؛ نتیجه و رهاورد بازسازی به‌ویژه برای شهرهایی چون آبادان و خرمشهر بسیار تلخ و نامطلوب‌تر از تبعات و ویرانی برجای مانده از جنگ هشت ساله بود. به قولی بازسازی بد و غیراصولی آبادان و خرمشهر دست‌کم در زمینه‌ی کالبدی و فیزیکی؛ تبعاتی به‌مراتب زیان‌بارتر از جنگ برای این شهرها به دنبال داشت که بسیاری از مشکلات و گره‌های باز نشدنی امروزشان، مولود همان سال‌های نه‌چندان دور بازسازی است. این میان وضعیت آبادان به‌مراتب وخیم‌تر از برادرش خرمشهر است. با پرده برداشتن از حقیقت بازسازی و سازندگی، در می‌یابیم که غفلت مدیران و تصمیم‌های شتاب‌زده‌ی آن روزهایشان برای بازسازی و سازندگی کشور، به‌ویژه در شهرهای درگیر جنگ چه میزان نادرست و به عبارتی فاجعه‌بار بوده است. جنگ‌زدگان با پایان جنگ می‌خواهند به شهرهای شکوفای دیروز خود که اکنون ویرانه شده و هیچ شباهتی به دوران شکوه و جلال گذشته ندارند بازگشته و خود نیز در ساخت دوباره‌ی شهرشان مشارکت کنند. اما همین مردم در گذر از سال‌های جنگ‌زدگی، مهاجرت و تحقیر در برخی شهرها و دیارهایی که میزبان‌های خوبی برایشان نبودند؛ علاوه بر خانه‌ها، خیابان‌ها و کوچه‌های ویران شهرشان؛ در وجود و درونشان نیز ویرانه‌ای بزرگ‌تر از شهرهایشان بر جای مانده بود. و این ویرانی درونی از ظاهر این مردمان هیچ‌گونه مشهود نبود. خصیصه‌ای که مردم آبادان و خرمشهر داشته و دارند و نمی‌توان غم، اندوه و نگرانی را از سیما و ظاهرشان دریافت. گویی که هیچ مصیبتی بر ایشان وارد نشده است. شاید این قوت اجتماعی خود تهدیدی برایشان بوده که منجر به بی توجهی مدیران و تصمیم‌گیران در سرنوشتشان شده است. بدتر آنکه دولتمردان و تصمیم گیران آن روزهای ما، فرصت مطالعه و تطبیق موردی اصول بازسازی را از خود دریغ کردند. مطالعه ساده نحوه‌ی بازسازی کشورهای دیگری که تجربه خانمان‌سوز جنگ، کالبد فیزیکی و اجتماعی آنان را ویران کرده بود می‌توانست کمترین اقدامی باشد که زخم‌های جنگ را باکیفیت و سرعت بیشتری در شهرها و مناطق درگیر جنگ التیام بخشیده و ترمیم کند. واژه‌ی سازندگی با همه‌ی بسامد و ضرب‌آهنگ معنایی که در آن نهفته بود، رفته‌رفته به دلیل کاهش دامنه‌ی بحران ویرانی‌های فیزیکی و کالبدی حاصل از جنگ در دولت‌های پسین رنگ باخت و مباحث جذاب و مطبوع آن روزهای جامعه به‌جای بازسازی و سازندگی مطرح شد. مباحث و انگاره‌های شعارگونه‌ای که هر کدامشان در توفیق دست‌یابی به اندیشه و خرد قاطبه‌ی جامعه‌ی روزگار خود به‌نوعی موفق بوده است. پسوند سازندگی برای واژه‌ی سردار؛ در روزگاری که التهاب و آتش جنگ فروکش کرده بود و کشور وارد فاز بازسازی شده و نیازمند به سازندگی فیزیکی؛ بهترین انتخاب بود. دست‌کم از باب مقولات رسانه‌ای، روانی و تبلیغاتی برای بسیج و فراخوان همگانی به کار سازندگی کشور! اما اشتباه استراتژیک، عدم رجوع به مفهوم بنیادین سازندگی به‌ویژه در دولت‌های پسین به دلیل هم‌جواری معنایی سازندگی با فرد و دایره‌ی مشخص افراد پیرامون آن فرد بود. نیاز به سازندگی مقوله‌ای محدود به زمان و مکانی مشخص نبوده و نیست. حتی سازندگی مفهومی محدود به حوزه‌های فیزیکی و عمرانی نمی‌باشد. نظریه‌پردازان علوم اجتماعی؛ بازسازی اجتماعی و سازندگی در حوزه‌های اجتماعی را واجب‌تر از توجه به ساخت کالبدی و فیزیکی جامعه می‌دانند. در اعترافی بزرگ و تاریخی باید اذعان کنیم که در بازسازی اجتماعی، روانی و فرهنگی شهرها و مناطق درگیر در جنگ هشت‌ساله کاری نکرده و آن‌گونه که به بازسازی فیزیکی شهرهایمان توجه شده، بازسازی و سازندگی اجتماعی و فرهنگی آن‌ها را مدنظر نداشته‌اند. مردم آبادان و خرمشهر با هر کیفیتی؛ به‌ظاهر و به شکل نیم‌بند از بازسازی فیزیکی شهرهایشان بهره‌مند گشتند اما هیچ‌گاه بهره‌ای از سازندگی اجتماعی، روانی و فرهنگی نبرده و به حال خود رها شدند. حتی نسخه‌ای برای التیام دردهای مهاجرت و جنگ‌زدگی برای آن‌ها تجویز نشد. مختصات و مقیاس جغرافیای کلی امروز آبادان و خرمشهر محدود به تضادهایی اساسی است. فرایند بازسازی به‌ظاهر در این دو شهر به پایان رسیده اما انگار هیچ کاری نشده است. به‌ظاهر شرایطی برای پیشرفت و شکوفایی دوباره‌شان فراهم شده اما از پیشرفت و شکوفایی خبری نیست. روح، درون و اندیشه‌ی اجتماعی آبادان و خرمشهر، باگذشت سه دهه از پایان جنگ هیچ‌گاه بازسازی نشده‌اند. فاصله و دوری طبقاتی در این شهرها به بالاترین حد خود رسیده، حتی بیشتر از روزگارانی که اجنبی‌ها خطوط اجتماعی و طبقاتی قرمز میان خود و دیگران در این شهر می‌کشیدند. در این سال‌ها خیلی‌ها خواستند سردار سازندگی این دو شهر شده تا در حافظه‌ی تاریخی مردمانشان ماندگار شوند؛ اما نتوانستند. سردار سازندگی شدن خواستی ستودنی با هر نیت و پس‌زمینه فکری برای هرکدام از اشخاصی است که به دنبال کسب این عنوان بوده‌اند؛ اما مگر سازندگی امری محدود به ساخت‌وساز و اجرای چند پروژه نیم‌بند و نیمه‌کاره در سه دهه گذشته است. نیم میلیون انسان ساکن آبادان و خرمشهر به‌عنوان بزرگ‌ترین جامعه‌ی انسانی ساکن در مناطق آزاد کشور؛ امروز حتی نمی‌توانند پروژه‌ای بزرگ را به‌سان سازندگی حقیقی در شهرهایشان نام برند که بخواهد نمادی برای توصیف دوران بازسازی این دو شهر باشد. در ظهور و افول چهره‌های متعدد در سه دهه‌ی اخیر آبادان و خرمشهر؛ هیچ‌کس نتوانست شایسته‌ی لقب «سردار سازندگی» این شهرها شود. این لقب، قائم به فرد نیست. نه‌تنها فرد که هیچ نهاد و سازمانی نیز نتوانسته سردار سازندگی آبادان و خرمشهر شود! و با توجه به ضرورت سازندگی این شهرها باید پرسید چرا آبادان و خرمشهر سردار سازندگی نداشته و ندارد؟ تلاش در پاسخ به این پرسش؛ منجر به روشن شدن عملکرد و تأثیر ظهور و افول شخصیت‌ها در سه دهه‌ی اخیر آبادان و خرمشهر خواهد شد. بی‌تردید کسانی که در صف تلاشگران رسیدن به این صفت در سی سال گذشته این شهرها نبوده‌اند؛ خواسته یا ناخواسته با غفلت خود به این مردم خیانت کرده‌اند. یک قرن پیش انگلیسی‌ها به خاطر اهداف استعماری خود در کمتر از سه دهه شهر رویایی خویش را پیرامون پالایشگاهشان در آبادان ساختند. آن شهر رویایی با آن زیرساخت‌ها و امکانات و مدرنیته مثال زدنی! و خرمشهر به‌سان مرواریدی در جوار شکوفایی آبادان، بندری پررونق، زیبا، رویایی و خاطره‌انگیز شد؛ در حالی که ما در بازسازی همان شهرهای رویایی در سه دهه‌ی گذشته ناتوان بوده‌ایم. دیگر به بازسازی آبادان و خرمشهر نیندیشید. بنیان این شهرها و جامعه‌اش را از نو بنا کنید. اندیشه‌ی بازسازی، ترمیم و رفو کردن آبادان و خرمشهر اگر برای زدودن زنگار و جنگ‌زدگی از چهره‌ی این دو شهر کفایت می‌کرد؛ امروز شاهد این مهجوری و ویرانی عیان نبودیم. در سی سال گذشته، اندیشه‌ی بازسازی؛ چهره‌ی این شهرها را همچنان در حالتی جنگ‌زده، محروم و مهجور نگه داشته است. ضروری است مدیران و تصمیم‌گیران ما یک‌بار برای همیشه، بازسازی این شهرها را رها کرده و آبادان و خرمشهر را از نو بسازند. آبادان و خرمشهر، امروز بیش از هر چیز به سردار سازندگی نیازمند است. سرداری که بازسازی را در همه ابعادش دنبال کند نه فقط در بعد فیزیکی!

 

آبادان،خبر آبادان،اخبار آبادان،آبادان نیوز،خرمشهر،خبرآبادان،اخبارآبادان،آبادان  نیوز

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: