کد خبر: ١٢٢٩٩   نسخه چاپی  
  • تاریخ درج خبر:1398/08/17-٠٠:٥١

بنیامیــن یکــی از اندیشــمندان جــدی حــوزه فرانکفــورت اســت کــه علیرغــم اختالفهایــی کــه بــا کســانی چــون آدورنــو داشــت ســعی دارد اثـر هنـری را در زمینـه و بسـتر اجتماعـی آن مـورد تأمـل قـرار دهــد.

 

والتر بنیامین

آبادان نیوز  : بنیامیــن یکــی از اندیشــمندان جــدی حــوزه فرانکفــورت اســت کــه علیرغــم اختالفهایــی کــه بــا کســانی چــون آدورنــو داشــت ســعی دارد اثـر هنـری را در زمینـه و بسـتر اجتماعـی آن مـورد تأمـل قـرار دهــد.

آبادان خبر : بنیامیــن از نخســتین آثــارش یعنــی »مفهــوم نقادیشناســانه در آثــار رمانتیکهــای آلمانــی« و سرچشــمه درام تراژیــک آلمانــی دلمشــغول هنــر و رســالت هنــر اســت، فلســفه و تفکــر بنیامیــن از منابـع بسـیاری بهـره منـد اسـت، از مارکسیسـم گرفتـه تـا آموزههـای رمانتیــک و در نهایــت اندیشــههای عرفانــی یهــودی در تلمــود و کاباالهــا.نکتــه مرکــزی آراء بنیامیــن مفهــوم »ویرانگــری« میباشــد بــه زعــم بنیامیـن هنـر بـه منظـور نشـاندادن حقیقـت ناگزیـر بـه ویـران کردن چیــزی اســت. ویرانگــر در حکــم ســاختن بعــدی اســت. بنیامیــن آثـار کافـکا را نمونـه موفـق ویرانگـری میدانـد. در آثـار کافـکا چهـره شکســت و مغلوبشــدن دیــده میشــود. زیباییشناســی آثــار کافــکا زیباییشناســی شکســت میباشــد. بنیامیــن بــه شــدت بــه مســأله شکســت و مغلوبشــدن توجــه دارد و ســعی دارد ایــن مفهــوم را بــا توجــه بــه عرفــان یهــودی در آثــار کافــکا جســتجو کنــد. بــه زعــم بنیامیــن اگــر چــه فاتحــان تاریــخ را مینویســند امــا مغلوبــان میتواننــد هنــر را بســرایند، و هنــر را بیافرینــد، در واقــع هنــر روایــت مغلوبــان از تاریــخ اســت. یکـی از آثـار بسـیار ارزشـمند بنیامیـن »اثـر هنـری در عصـر بازتولیـد مکانیکـی« اسـت کـه خـود آن را مقدمـهای بـر کتـاب »پاسـاژها« مـی دانــد. بنیامیــن در ایــن اثــر ســعی دارد بــه ســوی مــردم و تودههــا برگــردد، تودههــا و مردمــی کــه آدورنــو ســلیقه و آثارشــان را کیــچ مینامیــد. بنیامیــن در واقــع ســعی دارد در مقابــل بخــش قابــل توجهــی از ســنت زیباییشناســانه پســاکانتی کــه زیبایــی را امــری ذهنــی قلمــداد میکنــد بایســتد. چــرا کــه کانــت بــا تحلیــل امــر زیبـا در چهـار مقولـه کیفیـت، کمیـت، نسـبت و جهـت و در نهایـت تعریـف آن بـه »بـازی آزادانـه قـوای فاهمـه و متخیلـه« زمینـه ظهـور و شــکلگیری فرمالیســم در هنــر را مهیــا کــرد. فرمالیســتی کــه بعدهــا در دیدگاههــای فــرای، بــل و کلمنــت گرینبــرگ نمــود یافــت. چنانچــه گرینبــرگ در مقالــه مشــهور خــود بــه نــام »آوانــگارد و کیــچ« از هجــوم شــبح غــول پیکــری بــه نــام »مــردم« یــا »تودههــا« بــه ســاحت هنــر خبــر داد و ســعی کــرد تــا جامعـه هنـری را از ایـن امـر آگاه کنـد. آدورنـو نیـز چنانکـه گفتـه شــد بــرای هنــر را رســالتی آوانــگارد و پیشــرو قائــل بــود، و بــر آن بـود کـه مـردم و تـوده هـا قـادر نیسـتند بـه درک ایـن تلقـی از هنـر نائــل شــوند. حــال آنکــه بنیامیــن بــا اتخــاذ نگاهــی واقعبینانــه و بــا توجــه بــه ظهــور رســانههای جدیــدی چــون عکــس و ســینما اعلــام کـرد کـه سـینما هنـری دموکراتیکتـر اسـت زیـرا بیشـتر مـردم آن را میفهمنــد. بنیامیــن بــرای مقابلــه بــا هنرهــای بــرج عاجنشــین و موزهنشــین ســعی کــرد بــا هرگونــه مفهومــی کــه هنــر را مفهومــی مقـدس و دارای هالـه Aura میدانـد، بایسـتد. او بـا مفهـوم جاودانگـی اثـر هنـری مخالفـت کـرد. و بیـان داشـت کـه هنـر امـروز از هرگونـه ارزش آیینــی و مصنوعــی تهــی اســت. بنیامیــن بــه ماننــد بســیاری از هنرمنــدان پــاپ، هنــر را در ضمــن رابطــهاش بــا جهــان روزمــره بـا مـورد تأمـل قـراردارد و نوشـت »وظیفـ ه هنـر نشـئهمن د �intoxicate کــردن و شــعریکردن امــر پیــش پــا افتــاده در جهــان مصــرف انبــوه« اســت. و لــذا عکاســی و ســینما ســعی دارنــد بــا بازگشــت بــه میــان مــردم و اولویــتدادن بــه ذائقــه تودههــا هــر چــه بیشــتر »دموکرات«تـر باشـند. از دیگـر آثـار بنیامیـن میتـوان بـه »مؤلـف در مقــام تولیدکننــده« و »خیابــان یــک طرفــه« اشــاره کــرد. برشت و بیگانه سازیبرتولــت برشــت، نظریهپــرداز و نمایشــنامهنویس، روشــی را در آثــار خــود پــی جویــی میکنــد کــه از آن بــه فراینــد بیگانهســازی نــام  میبــرد. برشــت، بیگانهســازی را علیــه »یکیشــدن« مخاطــب و اثــر دانســت، کــه بــه نظــرش تــا آن زمــان در تأتــر کالســیک اصــل مقدسـی بـه شـمار مـی رفـت. تماشـاگر نمایـش برشـت از اثـر فاصلـه میگیــرد. تــا بتوانــد بــه داوری مســتقل و بخردانــه خــود بپــردازد. نــه فقــط داوری دربــاره اثــر، یــا حتــی برخوردهــای درونــی آن، بــل دربــاره زندگــی خــودش برشــت، بیگانهســازی را فنــی میدانــد کــه بـه کمـک آن میتـوان هـر رویـدادی از رویدادهـای زندگـی اجتماعـی انســانها را چنــان نمایــش داد کــه مســلم شــود چیــزی اســت کــه چشــم را میگیــرد و حاجــت بــه توضیــح دارد. چیــزی اســت کــه بدیهــی نیســت و نمیتــوان بــی چــون و چــرا طبیعــی بــه حســابش آورد. برشــت هــدف از بیگانهســازی را، فراهــم آوردن امــکان انتقــادی میدانــد از نظــر گاهــی اجتماعــی مفهــوم بیگانهســازی بــا مفهــوم »آشــناییزدایی« فرمالیســت روســی شــباهت دارد. نکتــه 15 :در دوره اســتالین در اتحــاد جماهیــر شــوروی، رئالیســم سوسیالیســتی نظریــه غالــب در هنــر محســوب میشــد. ایــن نظریــه توســط گورکــی پیریــزی شــد. در رئالیســم سوسیالیســتی موضــوع ادبیـات بایـد داسـتانهایی دربـاره انقـاب و مبـارزه باشـد. تأکیـد بـر اهمیـت کار در هنـر بایـد مـورد توجـه قـرار گیـرد و هنـر بـه منزلـه بســط و انعــکاس خالقیــت کار مطــرح شــود. نکتـه 16 :تـری ایگلتـون و ترنـس هاوکـس از نظریه پردازان مارکیسـت عالقــهای بــه آن چیــزی کــه بــه متــن انســجام میبخشــد، ندارنــد. بلکــه بــه آن چــه انســجام آن را از میــان میبــرد، بهــا میدهنــد. بــه آنچـه کـه بـه دالیـل نامعلومـی بـا بقیـه متـن نامتناسـب اسـت یـا در متـن غایـب اسـت یـا متـن را علیـه خـود وا مـیدارد. اینـان در ایـن رویکـرد خـود بـه متـن ماننـد پساسـاختارگرایان عمـل مـی کننـد. بـا ایـن تفـاوت کـه رویکـرد خـود را »علمـی« مـی داننـد و تفسـیر خـود از متـن را »حقیقـت عینـی« میانگارنـد. حـال انکـه از دیـد پساسـاختارگرایان »حقیقـت عینـی« وجـود نـدارد. 14 -نقد فمینیستی جنبــش فمینیســتی نیــز شــرایط اجتماعــی - تاریخــی را عامــل تعیینکننــده تولیــد ادبیــات تلقــی میکنــد. فمینیســتها معتقدنــد کـه فرهنـگ مـرد بنیـاد غـرب در طـول تاریـخ همیشـه زنـان را نادیده گرفتـه و یـا شـهروندان درجـه دوم پنداشـته اسـت. بـرای مثـال کیـت میلـت در سـال 1990 در کتـاب جنجالـی خـود »سیاسـت جنسـی« بــه بررســی نگرشهــای موجــود نســبت بــه زنانــی کــه در آثــار نویســندگان قــرن بیســتم از جملــه دی. اچ الرنــس و هنــری میلــر حضــور داشــتند پرداختــه اســت. فمینیســم و نقــد فمینیســتی بــه شــدت سیاســی اســت زیــرا ادعــا میکنــد کــه امــر شــخصی و امــر سیاسـی را نمیتـوان از هـم تفکیـک کـرد. سـیمون دوبـوار ) 1908-1986 )نقطـه عطفـی در جنبـش فمینیسـم بـا انتشـار کتـاب »جنـس دوم« ایجـاد کـرد. او در ایـن کتـاب نشـان داد کـه چگونـه در فرهنـگ مردســاالر، زن بــه عنــوان »دیگــری« یــا موجــودی تابــع محســوب شــد. بــه گفتــه ســیمون دوبــوار زن بنــا بــه ماهیتــی فطــری زن زاده نمیشــود. بلکــه جامعــه بــه تدریــج از او یــک زن میســازد. جنبشهـای فمنیسـتی کـه حـدود سـال 1970 آغـاز شـدند فرضیـات قـراردادی در بـاب جنسـیت را بـه چالـش کشـیدند، بـه طـور روشـنی چشــماندازهای فمنیســتی بــر هنرهــا تأثیــر گذاشــت کــه آغــاز ایــن حرکــت مصــادف بــا آغــاز پستمدرنیســم بــود. هویتهایــی کــه در جنســیت ریشــه داشــتند در تحــوالت پستمدرنیســم بــه نیروهــای مرکـزی بـدل شـدند. لوسـی لیپـارد منتقـد فمنیسـت اصـرار داشـت کــه هنــر فمنیســت چیــزی بیشــتر از یــک ســبک هنــری ماننــد پستمدرنیســم و پســت مینیمالیســم اســت. او تفــاوت را در ایــن میدانســت کــه فمنیســتها میداننــد کــه بحــث از هنــر بــدون ً الهـام بخـش آن غیـر ارجـاع بـه سـاختارهای اجتماعـی حامـی و غالبـاممکـن اسـت. او اقتـداری را کـه در کلیشـههای نبـوغ هنـری وجـود داشـت بـه زیـر سـؤال بـرد و اعتقـاد داشـت کـه ایـن فـرض مسـلم اسـت کـه تولیـد هنـر بـه سـادگی بیـان حـاالت شـخص نیسـت بلکـه کاری مهمتـر و بـا ابعـادی گسـتردهتر اسـت.: بیـان یـک شـخص بـه عنــوان عضــوی از یــک جامعــهی بزرگتــر. از نظــر او ایــن اعــام یــک هویــت جمعــی اســت کــه فمنیســم را از پســت مدرنیســم جــدا میکنــد و فعالیــت فمنیســم را بــه عنــوان چیــزی مبــارزه طلبانهتــر نشــان میدهــد.از دیــد او چیدمــان بــزرگ هنرمنـدان ماننـد جـودی شـیکاگو کـه بـا کمـک زنـان بسـیاری اجـرا شـده اسـت پتانسـیل هنـر فمنیسـتی را نشـان میدهـد آثـار هنرمندان دیگـری مثـل باربـارا کروگـر، جنـی هولـزر و سـیندی شـرمن از دیگـر آثـار فمنیسـتی بـه حسـاب میآیـد. باربـارا کروگـر هنرمنـدی اسـت کــه آثــارش غالبــا از محتوایــی فمنیســتی برخــوردار اســت. اکثــر کارهــای او عکسهــای مونتــاژ شــدهای هســتندکه بــه کمــک زبــان گفتــاری گویــا میشــوند. در کارهــای او موضــوع و محتــوا، جنبــهی شـکلی و ترکیـب تجسـمی اثـر را تحتالشـعاع قـرار داده و کلیـت اثـر را بــه گونــهی تعمــق برانگیــزی بــه ادبیــات نزدیــک میکنــد. نقد فمنیستی را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد: 1 .فمینیسم انسانگرای لیبرال 2 .فمینیسم مارکسیستی3 .فمینیسم فرانسوی ) پساساختارگرا(1-فمینیسم انسانگرای لیبرال مطالعــات ادبــی فمینیســتی در مرحلــه اول بــر »زن در حکــم خواننــده« و »زن در حکــم نویســنده« متمرکــز شــد. ایــن نــوع نقــد فمینیســتی بــه ســؤاالتی از ایــن نــوع میپــردازد: شــخصیتهای زن چــه نقشهایــی بــازی میکننــد؟ ایــن شــخصیتها چــه نــوع مضمونهایــی را تداعــی میکننــد؟ متــن چــه پیشفرضهــای غیــر صریحــی در مــورد خوانندگانــش دارد؟ آلــن شــووالتر در مقالــه »بــه ســوی بوطیقاتــی فمینیســتی« بــه اینگونــه ســؤاالت میپــردازد. از طــرف دیگــر منتقــدان فمینســت بــه زن در حکــم نویســنده« نیــز پرداختهانــد و نوشــتههای زنــان را از نظــر ســبک و ژانــز و درونمایــه بررسـی کردهانـد کتـاب »زن دیوانـه در اتـاق زیـر شـیروانی: نویسـنده زن و تحلیـل ادبـی قـرن نوزدهـم« نوشـته سـاندرا گیلبـرت و سـوزان گوبـار در ایـن زمینـه مهـم اسـت. همچنیـن باربـارا اسـمین در کتـاب »بــه ســوی نقــد فمینیســتی ســیاه« و بــل هوکســی در کتــاب »آیــا مـن زن هسـتم؟ زنـان سیاهپوسـت و فمینیسـم« بـه بررسـی مسـائل نویســندگان زنــان نویســنده ســیاه پوســت پرداختهانــد. 2 -فمینیسم مارکسیستی فمینیسـم مارکسیسـتی، زنـان را طبقـهای کامـ ًا محـروم میدانـد. این منتقـدان بـه بررسـی شـرایط مـادی زندگـی واقعـی زنـان نویسـنده و زنـان خواننـده مثـل فقـر و بـی سـوادی میپـردازد. 3 -فمینیسم فرانسوی ) پساساختارگرا(از اوایـط دهـه ) 1970 )فمنیسـم بـا اندیشـه پساسـاختارگرایی مواجـه شــد. در ایــن مرحلــه منتقــدی بــه نــام هلــن سیکســو در مقالههــای »تهاجمــات« و »خنــده مــدوزا« تحــت تأثیــر ســاختارگرایی، ساختارشــکنی ) ژاک دریــدا(، روانشانســی الکان و بــا تلفیــق آنهــا نشــان داد تقابــل دوتایــی مــرد / زن در کانــون فرهنــگ غربــی قــرار دارد و در همــه تقابلهــای دو تایــی دیگــر ) مثــل فعالیــت/ انفعــال، خــردورز/ حســاس، ســر/ قلــب و ...( وجــه پســتتر تقابــل همیشــه تداعیگــر زن اســت. در حالیکــه آن وجهــی کــه موقعیــت ممتــاز را بــه خــود اختصــاص داده اســت تداعیگــر مردانگــی اســت. هلــن سیکسـو بـا طـرح پیشـنهاد نوشـتار زنانـه در برابـر نوشـتار مردانـه بـه نقــد »نظــام نرینــه ســاالر« پرداخــت. ژولیـا کریسـتوا منتقـد فمنینیسـت فرانسـوی نیـز بـا تأکیـد بـر » امـر نمادیــن )امــر مردانــه( و »امــر نشــانه ای« )امــر زنانــه( بــر نوشــتاری زنانــه تأکیــد میکنــد. نکتـه17 :ویرجینـا ولـف، نویسـنده مـدرن انگلیسـی در کتـاب اتاقـی ازآن خـود، بـرای نخسـتین بـار بحـث نوشـتار زنانـه را پیـش میکشـد. 15 -نقد نژادیدر دهـه 1920 نوشـتههای نویسـندگان سیاهپوسـت آمریکایـی شـکوفا شـد و بـه نیـروی مانـدگاری در عرصـه ادبیـات آمریـکای التیـن تبدیل شـد )ایـن دوره در تاریـخ ادبیـات بـه رنسـانس هارلـم معـروف اسـت( بــا حضــور ســیاهان در عرصــه ادبیــات، مســئله نــژاد در دســتور کار مطالعـات ادبـی قـرار گرفـت منتقـدان سیاهپوسـت بـا طـرح مفهـوم سـیاه بودگـی ادعـا کردند.کـه ادبیـات سیاهپوسـتان نـه تنهـا از نظـر موضوعـی بلکـه بـه طـور بنیادیـن بـا ادبیـات غربـی متفـاوت اسـت. امـه سـزار یکـی از منتقـدان بـود کـه مفهـوم سـیاه بودگـی را مطـرح کــرد. در دهــه 1960 جنبــش هنــری ســیاهان کــه توســط امیــری بــاراکا، شــاعر و نمایشــنامه نویــس سیاهپوســت، هدایــت میشــد، در فضــای مفهــوم ســیاهبودگی نوعــی »زیباییشناســی ســیاه« را مطــرح کردنــد. از دیگــر منتقــدان معــروف سیاهپوســت میتــوان بــه هنــری لوئیـس گیتـس بـا کتـاب »نقـد آمریکایـی- آفریقایـی« اشـاره کـرد. در سـال 1978 بـا انتشـار کتـاب »شـرق شناسـی« اثـر ادوارد سـعید، مطالعــه نــژاد در ارتبــاط بــا ادبیــات و فرهنــگ ابعــاد گســتردهتری یافـت. 16 -نقد پسا استعماریمیــل بــه اســتقالل فرهنگــی در ادبیــات دهههــای1960 و1970 در کشــورهایی کــه تحــت اســتعمار غــرب و اروپــا بودنــد مــوج مــیزد و یکــی از محرکهــای اصلــی آفرینــش ادبــی در ایــن مناطــق گردیــد. منتقـدان ایـن نـوع نقـد معتقدنـد کـه آن کیفیـات »جهانشـمول« کـه نقـد غربـی از ادبیـات انتظـار دارد، آن قدرهـا هـم »جهانـی« نیسـت و بیشــتر »اروپایــی« اســت و تظاهــر بــه جهانیشــدن میکنــد. ادوارد ســعید، منتقــد امریکایــی فلســطینی تبــار، در کتــاب »شــرق شناســی« بــه ایــن موضــوع میپــردازد کــه چطــور غــرب طــی دو ســده گذشــته، شــرق و شــرقیان را، نــه فقــط در ادبیــات خــود، بلکــه در بینهایــت متــون دیگــری کــه تولیــد کــرده اســت از جملــه تاریخهــا، ســفرنامهها، گزارشهــا، بــه نمایــش گذاشــته اســت. غـرب همیشـه بـه عنـوان »مرکـز« عمـل کـرده اسـت. و شـرق یـک ً از طریــق وجــودش مرکزیــت و »دیگــر« حاشــیهای اســت کــه صرفــابرتـری غـرب را تأییـد میکنـد )نظریـه دیگـر بودگـی(. هومـی بهابهـا یکــی از برجســتهترین منتقــدان و نظریهپــردازان پســا اســتعماری بــا طــرح مفهــوم دورگــه بودگــی بــه تعامــل میــان اســتعمارگر و اســتعمار شــونده و تغییــر و تحوالتــی کــه در هــر دو طــرف صــورت میگیــرد، پرداختــه اســت. اســپیواک نظریهپــرداز پســا اســتعماری بـا طـرح مفهـوم »فرودسـت« توجـه خـود خـود را بـر کسـانی متمرکـز میکنــد کــه بــه لحــاظ موقعیــت در جایــگاه پایینتــری قــرار دارنــد. یکــی از نمونههــای فرودســت جامعــه زنــان در کشــورهای اســتعمار شـده هسـتند کـه بیتردیـد نسـبت بـه مـردان و حتـی زنـان غربـی در موقعیــت نامناســبتری قــرار دارنــد. 17 -نقد پساساختار گرا پساســاختارگرایی در اواخــر دهــهی 1960 از دل ســاختارگرایی زاده شــد. پساســاختارگرایان متعــدد نظیــر روالن بــارت، ژولیــا کریســتوا، ژاک الکان، ژاک دریـدا و میشـل فوکـو از اواخـر دهـه شسـت میـادی بـه بعـد کوشـیدند تـا قطعیـت علمـی نظریـات سـاختارگرایی بـه ویـژه در زمینـه زبـان را بـه چالـش بکشـند. روالن بارت ) 1915 - 1980 )روالن بــارت نظریــه پــرداز فرانســوی در دوره دوم آثــارش از پساســاختارگرایان محســوب میشــود. بــه قــول بــارت نویســنده بــه ویــژه در آثــار ادبــی حــق نــدارد کــه زبــان را وســیلهای بدانــد کــه از طریــق آن میخواهــد حقیقــی واحــد را بــه خواننــده القــاء کنــد. همیــن جاســت کــه بــارت نظریــه »مــرگ مؤلــف« را ارائــه میکنــد. نظریه مرگ مؤلفدر آثــار اخــاق ادبــی نیــازی بــه قصــد مؤلــف نیســت یــا اصــ ًانمیتـوان بـه نیـت مؤلـف در اثـر پـی بـرد. بلکـه خواننـده آزاد اسـت تـا بـا توجـه بـه نظـام داللـی ذهـن شـخص خـود، متـن را بـدان گونـه کـه خوانـد، درک کنـد. و از آن لـذت ببـرد. نقـش خواننـده در دریافـت متـن، نقـش اصلـی در خلـق معنـا اسـت. بـارت میـان متـن خواندنـی و متـن نوشـتی تفـاوت قائـل بـود. متـن خواندنـی متنـی اسـت کـه بـه دسـت نویسـنده بـه پایان رسـیده اسـت و خواننـده در خوانـدن آن نقشـی منفعـل دارد امـا متـن نوشـتنی بـه پایــان نرســیده و فرآینــد خلــق آن توسـط خواننــده ادامــه مییابــد و خواننـده در مواجهـه بـا اثـر نقـش فعـال دارد. بـارت در مقالـه »از اثـر تـا متـن« و »مـرگ مؤلـف« منتقـدی پساسـاختارگرا اسـت. ژولیا کریستوا یکـی دیگـر از پساسـاختارگرایان اسـت کـه بـه گونـهای روانشـناختی بـا زبـان برخـورد میکنـد، کریسـتوا بـا طـرح مفهـوم »امـر نمادیـن« در برابــر »امــر نشــانهای« بــه تفــاوت میــان »امــر مردانــه« در برابــر »امــر زنانــه« اشــاره میکنــد. کریســتوا از منتقــدان فمینیســت پساســاختارگرا اســت. مهمتریــن اثــر کریســتوا در زمینــهی ادبــی، »انقــاب در زبــان شــعری« نــام دارد. ژولیـا کریسـتوا نخسـتین کسـی اسـت کـه اصطـاح »بینامتنیـت« را در آثـار اولیـهی خـود در دهـهی شـصت مطـرح کـرد. او در مقاالتـی چـون »متـن در بنـد« و »واژه مکالمـه و رمـان« سـعی کـرد در قالـب تحلیـل و بررسـی آثـار و تفکـرات نظریـه پـرداز ادبـی روس میخائیـل باختیـن ایـن مفهـوم را بـه کار بـرد.





آبادان،خبر آبادان،اخبار آبادان،آبادان نیوز،احمد امیری،خبرآبادان،اخبارآبادان،آبادان  نیوز

امتیازدهی
نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: