کد خبر: ١٢٢٩٠   نسخه چاپی  
  • تاریخ درج خبر:1398/08/16-٠٠:٠٨

لوکاچ بــه خاطــر علاقــه بــه مســایل اجتماعــی و تاریخــی زندگــی انســان رنجبـر، اهمیـت خاصـی بـه رمـان تاریخـی مـیداد.

 

آبادان نیوز  : لوکاچ فرهنگ باستان را به سه دوره تقسیم می کند:1-حماسی 2- تراژدی3-فلسفی

آبادان خبر : بــه گفتــه او در عصــر کنونــی، حماســه ســرایی غیــر ممکــن اســت و بجــای آن، رمــان وارد ادبیــات شــده اســت. فــرم رمــان بیــان نوعــی سرگشـتگی و بـی وطنـی احساسـی و فکـری انسـان مـدرن اسـت ژانـر رمـان امـروز قهرمـان خـاص خـود را دارد. یعنـی فـردی کـه همیشـه در حـال جسـتجوی راه و هـدف اسـت قهرمـان حماسـه هـم جویـای هـدف و راه بـود، ولـی او یقیـن داشـت کـه بـه هدفـش میرسـد و یـا در راه هـدف مشـخص خـود شکسـت میخـورد و بـه عنـوان پهلـوان در اســطورهها بــه زندگــی فرهنگــی ادامــه میدهــد. ولــی در ژانــر رمـان حاضـر، راه و هـدف قهرمـان و انسـان مشـخص نیسـت. لـوکاچ بــه خاطــر علاقــه بــه مســایل اجتماعــی و تاریخــی زندگــی انســان رنجبـر، اهمیـت خاصـی بـه رمـان تاریخـی مـیداد. بـه گفتـه او فقـط رمــان تاریخــی اســت کــه میتوانــد توتالیتــر )تمامیــت خــواه( بــودن تاریــخ را نشــان دهــد بــا توجــه بــه تولــد رمــان تاریخــی در اوایــل قـرن 19 توسـط والتـر اسـکات انگلیسـی، لـوکاچ نوشـت کـه از زمـان انقــاب فرانســه بــه بعــد اولیــن بــار انســان شــاهد نمایــش جنبــش تـودهای در ادبیـات شـد. بـه نظـر او بـا آثـار بالـزاک و تولسـتوی، رمـان تاریخـی بـه مرحلـه رمـان واقعگرایـی اجتماعـی رسـید و بعـد از آنهـا میتــوان انســانگرایی آزادیخواهانــه ادبــی را در رمانهــای روالن، آناتـول فرانـس و هاینریـش مـان مشـاهده کـرد. مخالفـت لـوکاچ بـا زوال بـه دلیـل مخالفتـش بـا ناتورالیسـم اسـت و انتقـاد او از ناتورالیسـم و فوتوریســم، ریشــه در انتقادهــای معلــم او هــگل، از سمبولیســم و رمانتیـک دارد. لـوکاچ بـه پیـروی از لنیـن بـه نویسـندگان چـپ توصیه میکــرد کــه آنهــا از آثــار ارزشــمند کالســیک فرهنــگ گذشــتهبورژوایــی اســتفاده نماینــد و آنهــا را بــه خدمــت خــود در آورنــد. نویسـندگان کالسـیک رئالیسـت ماننـد: شکسـپیر، سـروانتس،گوته، و بالــزاک بــه نظــر او میتواننــد معلــم برجســتهای بــرای نویســندگان ترقـی خـواه باشـند. انگلـس، بـه تحسـین از رئالیسـم گفتـه بـود کـه توانایــی بالــزاک در پرداختــن بــه تحلیــل جامعــه فرانســه و تاریــخ آن از جملــه دســتاوردهای آن مکتــب اســت و لــوکاچ بــا تکیــه بــر ایـن نظرانگلـس، بـر خـاف نظریـه حاکـم آنزمـان حـزب کمونیسـت، بــه دفــاع از نویســندگانی ماننــد پوشــکین،گوگول، داستایوســکی، اسـتاندال، و فلوبـر پرداخـت و از آنهـا اعـاده حیثیـت نمـود. بـه زعـم لـوکاچ عمـق و معنـی رئالیسـم واقعـی چنـان گسـترده اسـت کـه آثـار شکســپیر، گوتــه، بالــزاک، اســتاندال، دیکنــز و تولســتوی را میتــوان از آن جملـه بشـمار آورد، او اعتقـاد داشـت کـه ادبیـات خـوب یـا بـد داریـم، شکسـپیر و گوتـه را نمیتـوان بـه بهانـه سوسیالیسـتی نبـودن نفــی کــرد. فــرق اساســی بیــن ادبیــات خــوب سوسیالیســتی و یــا بورژوایـی وجـود نـدارد. او در سـال 1956 آزادی کامـل بـرای ادبیـات را خواســتار شــد. لــو کاچ اخالقگــرا بــه انتقــاد از زیباییگرایــی در هنـر میگویـد کـه تبلیـغ اسـتتیک مطلـق باعـث میشـود کـه مـرز و مقیــاس شــناخت نیــک و بــد مخــدوش شــود بــه نظــر او اســاس ادبیـات واقعـی بایـد رئالیسـم باشـد هنـر واقعـی بـرای لـوکاچ همیشـه اعتــراض بــه بیعدالتــی و حضــور در ایــن جهــان اســت. بــه نظــر او مرکزیتریــن وظیفــه رئالیســم سوسیالیســتی پرداختــن انتقــادی بــهدوره اســتالین مخــوف اســت.طبــق ادعــای لــوکاچ، بعــد از انقــاب اکتبــر شــوروی، یــک ادبیــات انقالبـی - رمانتیـک و یـک ادبیـات آوانـگارد بـه رهبـری مایاکوفسـکی بوجــود آمــد بــه نظــر لــوکاچ رئالیســم سوسیالیســتی دوران اســتالین ماننــد ســالهای حکومــت هــر دیکتاتــور دیگــری، ضــد هنــر و ادب بـود از نظـر لـوکاچ تمـام آثـار جاودانـی ادبیـات نشـان میدهنـد کـه تاریـخ و اسـتتیک در رابطـه تنگاتنـگ بـا هـم هسـتند. در مقـاالت او نیــز مقولــه اســتتیک و تاریــخ بــا هــم متحــد میشــوند و در ارتبــاط بــا هنــر و واقعیــات اجتماعــی قــرار میگیرنــد.لــوکاچ مخالــف نویســندگان آوانــگارد و مدرنیســتی ماننــد جویــس و دوس پاســوس بــود او مخالــف فرمگرایــی، فردگرایــی، ذهنیتگرایــی و الیناســیون )از خــود بیگانگــی( ادبیــات مــدرن بــود و آنرا نتیجــه ســرمایهداری میدانســت. بــه اعتقــاد او مدرنیســم نــه اعتــراض بــه واقعیــت اســت بلکــه انــکار واقعیــت میباشــد. از دیگـر آثـار لـوکاچ: رئالیسـم روسـدر ادبیـات جهانی،گوتـه و زمانـش، مقاالتـی دربـاره رئالیسـم، بالـزاک و رئالیسـم فرانسـوی، هـگل جـوان، نــوع خــاص زیباییشناســی، اثــر هنــری و رفتــار زیباشناســانه، هنــر بعنـوان پدیـدهای اجتماعـی تاریخـی، جـان و صـورت مکتب فرانکفورت مکتـب فرانکفـورت نامـش را از دانشـگاه فرانکفـورت آلمـان و انجمـن پژوهشهـای اجتماعـی آن دانشـگاه بـه ریاسـت تئـودور آدورنوگرفـت.
بنیــان فکــری و نظــری ایــن مکتــب »نظریــه انتقــادی« اســت کــه آدورنــو در ایجــاد آن نقــش بســزایی دارد او و همــکارش ماکــس هورکهایمــر)Max Horkheimer(، نظریــه انتقــادی را در مقابــل بــا نظریـه سـنتی قـرار دادنـد. بـه بـاور آنهـا نظریـه سـنتی مبتنـی بـر دیــدگاه پوزیتیویســم، توجــه کننــده نظــام موجــود، نظــم طبیعــی و اجتماعـی و شـکل گرفتـه از خـرد بـاوری ابـزاری اسـت، نظریـه سـنتی کـه بـر عقالنیـت تکیـه دارد در درون خـود غیـر عقالنـی اسـت، زیـرا جهــان در زیــر چتــر ایــن عقالنیــت بــه ســمت ویرانگــری، خشــونت، اختنــاق و ســرکوب پیشرفتــه اســت آنهــا همچنیــن بــر خــاف مارکسیسـتهای سـنتی طرفـدار هنـر و ادبیـات مـدرن هسـتند. افـراد مرکـزی مکتـب فرانکفـورت عبارتنـد از: آدورنـو، هورکهایمـر، بنیامیـن و برشــت هـدف منتقدیـن مکتـب فرانکفـورت ارائـه تحلیـل نوینـی از جامعـه و فرهنـگ بـر اسـاس نظریـات مارکـس و فرویـد بـود. نظریـه انتقـادی نقــدی اســت بــر تمــام پوزیتیویســم، فرهنــگ و خــود مارکسیســم اندیشــمندان مکتــب فرانکفــورت تفســیر جزمــی و رســمی بینــش مارکسیســم ســنتی در مــورد هنــر و نســبت آن بــا تکامــل اجتماعــی را زیــر ســؤال بردنــد.مکتــب فرانکفــورت بــا ایدئولــوژی و هنــر ایدئولوژیــک مخالــف بــود آنهــا جامعــه ایدئولوژیــک را جامعــهای تکســاحتی میدانســتند ایــن جوامــع بــرای یکسانســازی جامعــه دســت بــه تولیــد صنعــتفرهنگـی میزننـد. بـه گفتـه هورکهایمـر صنعـت فرهنگـی، فرهنـگ یکسانسـازی اسـت کـه بـه آثـار هنـری اطـاق میشـود کـه بـرای بـازار سـاخته شـدهاند. مکتـب فرانکفـورت تنهـا راه رهایـی از صنعـت فرهنگــی را کمــک گرفتــن از هنــر و ادبیــات مــدرن مــی دانســت. ادبیــات مــدرن بــا نوگرایــی در فــرم دگرگونــی واقعیــت تخیــل و آشــناییزدایی ایــن کار را انجــام میدهــد.تئودورو. آدورنو )T.W.Adorno(1903-69تئــودور آدورنــو بیتردیــد معروفتریــن متفکــران مکتــب فرانکفــورت اســت و مواضــع او در بــاب میانــی مدرنیتــه، رونــد تاریخــی آن و موقعیــت کنونــی بشــر جالــب توجــه اســت. تئــودور آدورنــو یکــی از مطرحتریــن فیلســوفان و منتقــدان اجتماعــی آلمــان اســت یورگــن هابرمـاس، معروفتریـن فیلسـوف اجتماعـی آلمـان بعد از1970 شـاگرد و دســتیار او بــودآدورنــو همچنیــن از رادیکالتریــن ناقــدان خردبــاوی مــدرن اســت و در»کتــاب دیالکتیــک روشــنگری« بارهــا خردبــاوری مدرنیتــه را ایمـان بـه خـرد ابـزاری میدانـد و مخاطـرات آن را گـوشزد میکنـد او مصائــب انســان مــدرن را نتیجــهی مدرنیتــه میدانــد و تأکیــد میکنــد کــه هنــر مــدرن علیــه ایــن مصیبتهــا و سرچشــمهی آنهــا موضــع میگیــرد.آثــار او »دیالکتیــک روشــنگری«، »در جســتجوی واگنــر«، علیــه شناختشناســی )یــک نقــد ضــد بنیادگرایانــه بــر پدیدارشاســیهوســرلی (، یاداشــتهای ادبــی ، »نظریــه زیبــا شناســی«دیالکتیک روشنگری ســالها قبــل از اینکــه پستمدرنیســم بــه تفکــر رایــج روز تبدیــل شــود، آدورنــو و هورکهایمــر نقــدی بــر مدرنیســم نوشــتند کــه بیــن متفکــران پیشــرو اروپایــی از اقبــال زیــادی برخــوردار شــد بــه بــاور آدورنــو و هورکهایمــر، درک عمــوم روشــنگری را تفکــری پیشــرو میدانـد کـه هـدف آن آزادی انسـان از تـرس و قـراردادن او در جایـگاه موجــود برتــر اســت، امــا ایــن امــر چگونــه میتوانــد متحقــق شــود؟ در حالـی کـه امـروز علـم پزشـکی و صنعـت مـدرن دنیایـی سـاخته کـه خواسـتار ایدئولـوژی فاسیسـت اسـت چگونـه میتوانـد متضمـن آزادی انسـان از چنـگ نادانـی، بیمـاری، و یکنواختـی زندگـی شـود؟هــر چنــد کــه آدورنــو و هورکهایمــر، فرانســیس بیکــن را بــه عنــوان رهبــر حرکــت بــه ســوی غیــر منطقگرایــی میداننــد امــا اشــاره میکننــد کــه علمگرایــی و علــم مــدرن تنهــا دلیــل ایــن غیــر منطقگرایــی نیســتند و تمایــل بــه حرکــت منطقگرایــی بــه ســوی غیــر منطقگرایــی از ســالها قبلتــر آغــاز شــده اســت آنهــا فیلسـوفان یونانـی و کتـاب مقـدس یهودیـان را نیـز در ایـن پسـگرایی مؤثــر میداننــد اگــر آنچــه کــه آدورنــو و هورکهایمــر میگوینــد واقعیــت داشــته باشــد نتیجــه میگیریــم نقــد مدرنیتــه بــه معنــای نقــد پیشمدرنیتــه اســت.هورکهایمــر و آدورنــو معتقدنــد کــه جامعــه و فرهنــگ شــکلدهندهیــک تمامیــت تاریخــی هســتند بــه همیــن دلیــل جســتجوی آزادی در جامعــه جــدا از جســتجوی روشــنگری در فرهنــگ نیســت. یــک تعامــل در اینجــا وجــود دارد. فقــدان آزادی در یــک جامعــه - در سـاختار قانونـی، اقتصـادی و سیاسـی زندگـی - بـه معنـای شکسـت روشـنگری فرهنگـی در فلسـفه، هنـر، مذهـب، و امـور مشـابه اسـت آدورنو و هنر چنانکــه گفتــه شــد آدورنــو مصائــب انســان مــدرن را نتیجــهی مدرنیتــه میدانــد و تأکیــد میکنــد کــه هنــر مــدرن علیــه ایــن مصیبتهــا و سرچشــمه آنهــا موضــع میگیــرد. مهمتریــن آثــار آدورنـو دربـاره هنـر بـه موسـیقی تعلـق دارد. کتاب »فلسـفه موسـیقی مـدرن« بـه نقـد و مقایسـه دو موسـیقیدان مشـهور آن دوران پرداخته اســت، یعنــی آرنولــد شــوئنبرگ و ایگوراسراوینســکی از نظــر آدورنــو اثـر هنـری بـه ویـژه موسـیقی از مفاهیـم دوری میگزینـد، بیانگـری آن خـارج از آگاهـی جامعـه اسـت ایـن بیانگـری بـا اکسپرسیونیسـتی اســت موســیقی آتونــال )12 نتــی( شــوئنبرگ تضادهــای درونــی و ســاختارهای غیــر قابــل حلــی را معرفــی میکنــد کــه از جنبــهی هـراسآور زندگـی و واقعیـت اجتمـاع برخاسـته اسـت. هماننـد سـبک نقاشــی اکسپرسیونیســم آلمــان و هنرمندانــی ماننــد »ادوارد مونــک« و»امیــل نولــده« کــه اظطــراب و از خــود بیگانگــی انســان و دلهــره زندگــی مــدرن و عقالنیــت مدرنیتــه را بــه نمایــش میگذارنــد.اینگونــه موســیقی، بیانگــر از خــود بیگانگــی انســان اســت. پنــداریواقعــی و کامــل را بیــان نمیکنــد. در حقیقــت نــاب و کامــل وجــود نـدارد موسـیقی شـوئنبرگ از مخاطـب دعـوت میکنـد تـا بـه صـورت خـود انگیختـه تنهـا بـه لـذت شـنیداری بسـنده نکنـد و در آفرینـش معنـا مشـارکت داشـته باشـد یعنـی در پراکسـیس موسـیقی شـرکت کنــد. پراکســیس موســیقی از راه پیشــبینی فــرم موســیقی توســط مخاطــب تکمیــل میشــود.امـا موسـیقی اسراوینسـکی موسـیقیای اسـت ابژکتیـو، غیـر شـخصی، محافظــهکار و تونــال در نهایــت تضادهــا و از خــود بیگانگــی زندگــی مــدرن را مطــرح نمیکنــد ستایشــگر موقعیــت ابتدایــی و تجربــه بــدوی اســت و بــه ســنت موســیقی غیــر نقادانــه تعلــق دارد.صنعت فرهنگ The Culture Industryصنعــت فرهنــگ از مهمتریــن نظریــات مکتــب فرانکفــورت دربــارهی آثـار هنـری اسـت بـه گفتـه هورکهایمـر صنعـت فرهنگـی، فرهنـگ یکسانسـازی اسـت کـه بـه آثـار هنـری اطـاق میشـود کـه بـرای بـازار سـاخته شـدهاند آدورنـو در مقالـهای »دربـاره جـاز« در مجمـوع مقـاالت »منشـورها« بـه تحلیـل موسـیقی جـاز پرداختـه اسـت در این مقالــه گفتــه میشــود موســیقی جــاز در بداههنــوازی و بهکارگیــری عناصـر قومـی و طبیعـیاش بـه تکـرار اشـکال از پیـش تعیین شـدهای اکتفــا میکنــد جــاز، زاده کنشهــا و شــگردهای اجتماعــی اســت. از ابژکتیویســم ابتدایــی بهــره میگیــرد در بداههنــوازی جــاز، امــکانپیشبینــی بــرای مخاطــب پدیــد میآیــد جــاز امــکان »پراکســیس موســیقایی« یــا مشــارکت مخاطــب در آفرینــش معنــا را از شــنونده میگیــرد و »پذیــرش مــازو خیســتی« را جایگزیــن آن میکنــد موسـیقی جـاز تنهـا پنـدار آزادی و رهایـی راسـتین انسـان و اجتمـاع را القــا میکنــد. و گرنــه بــه مفهــوم آزادی بــی اعتناســت و شــدیدا محافظــه کار اســت از ایــن رو نــه ظرفیــت تکامــل را دارد و نــه هیــچ آینــدهای در پیــش رو. بنابرایــن بــی هویــت اســت و تنهــا میتوانــد در حکــم موســیقی پسزمینــه مطــرح شــود یعنــی بــه عنــوان موســیقی کافــه رســتورانی و موســیقی فیلــم قابــل عرضــه اســت. و ایــن خصوصیــات، موســیقی عامیانــه و ترانههــای بــازاری را هــم در بــر میگیــرد موسـیقی عامیانــه رویکــرد نادرسـتی بــه موســیقی دارد در هنــری کــه بــرای بــازار ســاخته میشــود، مخاطــب فقــط حکــم مصرفکننــده را دارد و امــکان تفکــر مســتقل را از دســت میدهــد امــا هنــر مــدرن در مقابــل »هنــر تــوده ای« و»صنعــت فرهنــگ« قـرار دارد هنـر مـدرن وحـدت ارگانیـک فرضـی را بههـم میریـزد و کلیــت دروغیــن را از بیــن میبــرد. لذتبــردن از ایــن هنــر نیازمنــد اندیشــیدن اســت. هنرمــدرن ســاختار ســاز اســت و بــه تضادهــا و تناقضهـا اهمیـت میدهـد ایـن هنـر اصـل را بـر ویرانـی عادتهـای زیباییشناســانهی گذشــته میگــذارد. هنــر مــدرن تضادهــای درون جمـع مخاطبـان را میپذیـرد. بنابرایـن بـه اسـتقالل فکـری نیـاز دارد و موجـب آن نیـز میشـود هنـر مـدرن از مفهـوم میگـذرد تـا بـه آنوفـادار بمانـد. هنـر مـدرن در ذات خـود علیـه مفهـوم زیباییشناسـی کالسـیک و پایهگـذار زیباییشناسـی منفـی اسـت زیـرا فلسـفه هنـر کالســیک تنهــا در شــکل هنــر نــازل و پســت و تــودهای قــادر بــه زندگـی اسـت.آدورنــو بــر ایــن نکتــه تأکیــد میکنــد کــه اثــر هنــری هــم از روح ســوبژکتیو آفریننــده مایــه میگیــرد و هــم از روح ابژکتیــو جهــان هنـر نمیتوانـد فقـط از »ایـده افالطونـی جـان هنرمنـد« آغـاز شـود.









آبادان،خبر آبادان،اخبار آبادان،آبادان نیوز،احمد امیری،خبرآبادان،اخبارآبادان،آبادان  نیوز

امتیازدهی
نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: